دو روز پیش وقتی از اداره داشتیم برمیگشتیم آقای همسر سورپرایزم کرد خیلی غیر منتظره گفت که امشب عقد دختر عموشه .اول شوکه شدم ،بعد برای چند ثانیه زبونم بند اومد ،بعد شاخ درآوردم . اصلا انتظار نداشتم .یعنی انتظار ازدواج هرکسی داشتم غیر از دختر عمو .در هرصورت انشااله خوشبخت باشند وسالهای سال زیر سایه اول امیر المومنین و بعد پدر ومادر باهم زندگی کنند ."  دختر عمو پیوندت مبارک وآسمونی "  خانوم بودی خانوم تر شدی .

به دختری میگفتم که دختر عمو رونباید دیگه با اسم کوچیک صدا کنی باید خانم یا جون رو به اسمش اضافه کنی .دختری مپرسید چرا ؟ بهش گفتم چون دختر عمو دیگه بابا داره .دختری گفت : یعنی عمو دیگه بابای دختر عمو نیست. براش توضیح دادم که چرا عموتقی باباش هست ولی مثل خاله که عمومهدی باباشه دخترعمو هم بابای جدید داره .(توضیح اینکه، دختری به اقایون همسر اصطلاح بابا رو استفاده میکنه) البته نفس مامان گیج شده بود . قربونش برم .

دیروز که رفته بودیم باهم دور بزنیم چندتا ماشین عروس دیدیم دختری با لحن معترض به پدرش گفت "بابا مجید مگه قرار نبود برای من ماشین عروس بزرگ و سفید بخری " چقدر دنیای بچگی قشنگ وپاکه  حتی قشنگ تر از ماشین عروس وپاکتر از سفیدی ماشین وقلبی مهربون که باخریدن کاپشن بارها به من گفت مامانی خیلی دوست دارم. قربونت برم از خدا میخوام همیشه اینقدر تورو شاد وخوشحال ببینم . الهی امین


برچسب‌ها: غیر منتظره ،دختری، عروسی ,

تاريخ : شنبه 11 آبان 1392 | 10:9 | نویسنده : رزسیاه |
صفحه قبل 1 2 3 صفحه بعد
.: Weblog Themes By VatanSkin :.
وبلاگکد ماوس